سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فضیلتها چهارگونه اند : یکی از آنها حکمت است که قوام آن اندیشه است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----4114---
بازدید امروز: ----4-----
بازدید دیروز: ----0-----
عشق

 

نویسنده: عباس
یکشنبه 85/11/29 ساعت 2:52 عصر

باز آمد چون عشق نو تا قفل زندان بشکنم

وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی آب را که این خاکیان را میخورند

هم آب بر آتش زنم هم بادهاشان بشکنم

گشتم مقیم بزم او چون لطف دیدم عزم او

گشتم حقیر راه او تا ساق شیطان بشکنم

گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام  می

دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش بر کنم

گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

خوان کرم گسترده ای مهمان خویشم برده ای

گوشم چرا مالی اگر من گوشه ی نان بشکنم

ای که میان جان من تلقین شعرم میکنی

گر تن زنم خامش کنم ترسم که فرمان بشکنم


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عباس
یکشنبه 85/11/29 ساعت 2:26 عصر

عشق را کجا میتوان یافت؟در کوه در بیابان در دشت در جاده  کجا؟ نمیدانیم اگر میدانستیم عشق را پژمرده نمیکردیم عشقی که فقط در قلب میتوان یافت قلبی که صاف باشد نه تیره ان وقت میتوان آن را یافت

امروز که محتاج توام جای تو خالیست

فردا که میایی دیگر نفسی نیست

ای امید شبهای بی فروغم به تو اندیشیدن را عادتی ساختم برای تنهای همیشگی خویش و عزیزم که تمام زندگیم با تو معنا میگیرد و بودنت را آرزو میکنم و میگویم که عاشقانه دوستت دارم و چه زیباست با تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن حال مرگ مال من زندگی مال تو و در آخر اندازه ی تک تک ستاره ها دوستت دارم


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عباس
شنبه 85/11/28 ساعت 10:32 عصر

همسر جاده ی زندگیم روزی که با هم آشنا شدیم برای اولین و آخرین بار فرشته ای به مهمانی قلبم آمد و عشقی پاک به من هدیه داد من در کنار توکه پاک و وفاداری خوشبختم و خدا را شاکرم و وقتی نگاه تو در کویر وجودم میبارد بال در بال نیلوفرها سنگفرشی از گلبرگ یاس بر جاده ی وصال می گسترم و زمزمه میکنم بهترینم دوستت دارم و میگویم تو شور انگیزترین غزلی هستی که روزگار برایم سروده است


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عباس
شنبه 85/11/28 ساعت 9:44 عصر

قصه ی لیلی و مجنون که مجنون بخاطر عشقش کوه را کند ولی به او گفتند که لیلی مرد و مجنون با تیشه ای که کوه را میکند بر سر خود زد و .................حال شما راه او را دنبال کنید اما هیچ وقت نا امید نشوید


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عباس
شنبه 85/11/28 ساعت 9:27 عصر

 

سلام به تمامی دوستان عزیز امیدوارم از این وبلاگ راضی باشید

غروب عاشقی رنگش طلایست گرچه آخرش مرگ و جدایست

تو را دوست دارم نه برای هوس

 زندگی را دوست دارم نه در قفس

  


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: عباس
شنبه 85/11/28 ساعت 6:48 عصر

سلامت می کنم ای نور دیده

ببین که سلام من رسیده

سلامت میکنم از روی خنده

دوستت دارم ای تک پرنده

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • عکس
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •